دسته بندي داروهاي گياهي بر اساس ( مزاج -  مزه  - کنش  ) 

نويسنده: فرشته کريمي

مزاج داروها :

مزاج بر دو نوع است :مزاج اول ، مزاج دوم .
مزاج اول :اولين مزاجي است که از عناصر چهارگانه حاصل مي شود .
مزاج دوم :مزاجي است که از عواملي که خود آنها داراي مزاج ويژه اي هستند پديد مي آيد مانند مزاج داروهاي مرکب يا مزاج پادزهرها (ترياق )
مزاج دوم بر دو گونه است :1 ـ ترکيبات نيرومند و پايدار 2 ـ ترکيبات سست و ناتوان .

مزاج نيرومند :

اگر دو ماده ي ساده با هم ترکيب شوند و اجزاي هر دو چنان به هم جوش خورده باشند که گرماي غريزي اندام ما در جدا ساختن آنها با دشواري روبرو شود ،آن مزاج پايدار است .

مزاج سست و جدايي ناپذير :

اگرمزاج ،آن مزاج مستحکم نباشند و حالت امتزاج اجزاي ساده چنان باشد که مزاج ما ياراي از هم جدا ساختن آنها را داشته باشد ، آنگاه قواي آنها مخالف يکديگر است ، هريک بکار خود مي پردازد و بر ضد جزء جدا شده از آن قد علم مي کند .
داروهاي سست آميز نيز به چند قسم هستند :
1 ـ برخي از آنها بيشتر از بقيه با هم در آميخته اند و نمي توان بوسيله ي پختن يا شستن ، قوايي را که در آنهاست از هم جدا سازيم .مثلاً بابونه داراي دو نيروي تحليل برنده و قابض است . هر گاه بابونه را آب پز کنيم و آن را ضماد سازيم هيچ يک از قوايش از يکديگر جدا نمي شوند .
2 ـ در برخي از اين داروها قوه هاي موجود ،در حالت پختن از هم جدا مي شوند مانند :کلم .
گوهري که کلم دارد از دو ماده ترکيب يافته است :يکي ماده خاکي که گيرنده ( قابض )است و ديگري ماده ي لطيف و زداينده بورقي .براثر پختن کلم ، ماده ي لطيف و زداينده ي بورقي مي گذارد و گوهر قابض خاکي بر جاي مي ماند و از آن روست که آب کلم پخته مسهل است و نپخته آن بند آورنده .
جزء هاي ساده گروهي از اين داروها را مي توان به وسيله ي شستن آنها از هم جدا نمود مانند کاسني و بسياري از سبزي ها .
3 ـ در برخي از داروهاي مفرده به نظر مي رسد که دو گوهر مختلف المزاج در آنها وجود داشته باشد که با هم نياميخته باشند . اين اختلاف در برخي از آنها مثل ترنج آشکار است و با حس مي توان درک کرد و در برخي مثل اسفرزه نامحسوس است .

شناسايي قواي مزاج داروها :

قوت دارو را مي توان از دو راه شناخت :الف ـ مقايسه ب ـ آزمايش
الف ـ مقايسه
درشناخت قواي داروهاي مفرده ازراه قياس قوانيني به شرح زير وجود دارد :
1-زود گرم شدن و تبديل سريع به آتش
2 ـ دير گرم شدن و گرمي پذيرفتن
3 ـ سرعت انجماد
4 ـ تأخير در انجماد
5 ـ بو ، مزه ، رنگ
6 ـ اثرات دارويي و قوه اي که از آن پديد مي آيد .از اين راه مي توان دليل هاي آشکار بروجود قواي مجهول بدست آورد .

شناختن گرمي و سردي :

از دو جسم يکسان از نظر قوام بنيادي يعني تخلخل ،آنکه زودتر گرمي پذير باشد ، آن را گرمتر مي گوييم و هر کدام زودتر سردي پذير باشد آن را سردتر مي ناميم .
يعني آنکه زودتر گرم مي شود دليل بر اين است که در گوهر ذاتي گرمتر بوده است و آنکه سردي را زودتر پذيرا مي شود سردتر است .
ممکن است دو شيء تحت تأثير يک عامل يکي زودترو ديگري ديرتر گرم شود .آنکه زودتر گرم مي شود در ذات خود گرمتر از ديگري است و اين سرماي عارضي است که آن را سرد مي کند .
از دو جسم يکسان در قوام ذاتي ، اگر يکي بر اثر سرما زودتر از ديگري منعقد شود سردتر است .
اجسامي نيز وجود دارند که بر اثر گرما منعقد مي شوند و هرآنچه بر اثر گرما منعقد شود بر اثر سرما تحليل مي رود و همچنين اشيايي هستند که بر اثر سرما منعقد مي شوند و هر آنچه بر اثر سرما منعقد شود گرما آن را ذوب مي نمايد .
جالينوس عقيده دارد که گرما به وسيله ي خشکانيدن ،اشياء را منعقد مي کند و سرما به وسيله ي رطوبت بخشيدن آن را مايع مي سازد .
از دو دارو که يکي گرمتر ولي غليظ تر باشد ممکن است در انعقاد پذيري با آنکه سردتر است يکسان باشد و اين به دليل غلظت آن است .
اگر آنچه زودتر يخ مي بندد در شکل با آنچه ديرتر يخ مي بندد متساوي باشد ، آن از ديگري سردتر است .
1 ـ مزه
2 ـ بو
3-رنگ
استفاده مي کنيم .

اقسام مزه :

منظور اطباء از واژه ي «مزه »آن چيزي است که حس ذائقه ي آن را درک مي نمايد بدون اينکه از آن چيز تأثير پذير باشد .بدون مزه در اين توصيف مي گنجد .بدون مزه در واقع دو نوع است :
1 ـ يا اصلاً بدون مزه است مثل آب .
2 ـ يا اينکه مزه دارد ولي حس آن را درک نمي کند .
ممکن است چيزي در خود مزه اي داشته باشد ولي آنقدر غليظ و متراکم است که چيزي از آن تحليل نمي شود که با زبان در آميزد و زبان آن را حس نمايد .
مزه ها عبارتند از :شيرين ، تلخ ، تند ، شور ، ترش ، گس ، قابض و چرب.
اطباء براي گوهري که مزه را در بردارد تقسيماتي قائلند و گويند :
آن گوهر يا متراکم و خاکي است ، يا لطيف است يا معتدل و قوه ي آن يا گرم يا سرد يا حد وسط بين گرم و سرد است . اگر متراکم و خاکي گرم باشد مزه آن تلخ است .اگر متراکم و خاکي سرد باشد مزه ي آن گس است . اگر متراکم و خاکي معتدل باشد مزه ي آن شيرين است .
چنانچه گوهر جسم در بردارنده ي لطيف باشد در حالت گرمي تند مزه ، در حالت سردي ترش و در حالت اعتدال چرب است . اگر گوهر در بردارنده ي مزه ي معتدل باشد يعني حد وسط بين تراکم و لطافت باشد در حالت گرمي شور ، درحالت سردي گيرنده (قابض ) و در حالت اعتدال گويند بي مزه است .

مزه هاي گرم :

مزه هايي که دلالت بر گرمي دارند به ترتيب عبارتند از : مزه هاي تند ، تلخ ، شور.
تند بيشتر از تلخ و شور دلالت بر گرمي دارد ، زيرا در تحليل بردن مواد و تقطيع و زدودن فعال تر از تلخ و شور است . مزه ي تلخ گرمتر از شور است ، زيرا شور تلخي بوده است که به وسيله ي رطوبتي سرد که بر او روي آورده است از مزه ي اصلي اش کاسته است و در اين تحويل و تحول قسمتي از گرمي را نيز از دست داده است .

مزه هاي سرد :

مزه هاي سرد مزاج به ترتيب اولويت عبارتند از :مزه هاي گس ، قابض و ترش .
اين سه مرحله ي گسي و قبضي و ترشي را مي توان در ميوه اي يافت که در سرانجام مزه ي شيرين مي دهد و در نخستين مرحله ي تکوين بسيار سردي بخش است و اين سردي از گسي مزه ي آن ناشي مي شود .
هر گاه جريان هوا و ماده ي آبکي در آن حاصل شد و از هوا و گرمي آفتاب اعتدالي يافت و به نوعي از پختگي رسيد به ترش مزگي مي زند ،مثل غوره .

تأثير شيرين و چرب بر زبان :

هر آنچه که بر زبان سردي گردآورده و بند کرده و مايه ي غلظت اين عضو شده است به وسيله ي شيرين يا چرب سيلان مي يابد اما تحليل نمي رود . از اين رو شيرين و چرب، زبان را منبسط مي کند و زبري زبان را از بين مي برد و آن را نرم مي سازد .
چربي بدون اينکه از آن گرمي احساس شود کار خود را انجام مي دهد ، اما شيرين همراه گرمي است و به همين علت است که رسانندگي شيرين بيشتر است .
لذت بخشي مزه شيرين به اين دليل است که اين مزه غلظت را به کلي از بين مي برد و سبب سيلان و نرمي مي شود و آزار ناشي از انجماد را از بين مي برد .
ماده ي غليظي که در اثر گرما به سيلان مي افتد براي تبديل شدن به شيريني و چربي آمادگي دارد .
کنش هاي مزه شيرين عبارتند از :پخته گردانيدن ، نرم کردن و تکثير غذا . مزاج آن را دوست دارد ، نيروي جاذبه آن را جذب مي کند .

کنش تلخ و شور :

تلخ و شور هر دو زبان را مي تراشند و فرق آن دو در اين است که زدودن در مزه ي شور سبک است و زبان را شستشو مي دهد و زبري همراه ندارد . لطيف است و به کليه ي اجزاي اندام مي رسد و در همه يکنواخت پراکنده مي شود و ليکن دهانه معده را آزار مي دهد . ليکن مزه تلخ در تراشيدن به حدي شديد است که زبان را زبر مي نمايد و به اين دليل زبر است که به تمام سطح زبان نمي رسد.کار مزه ي تلخ زدودن و زبر نمودن است .

کنش مزه ي تند و ترش :

تندو ترش هر دو زبان را مي گزند ولي تند بسيار گزندگي بيشتري دارد و گرمي ببار مي آورد .
مزه ترش زبان را مي گزد و ليکن گزندگي آن زياد نيست و مي توان آن را حد وسط ناميد و گرمي همراه او نيست .هرگاه جسم تلخ مزه در مايعي بي مزه حل شود و سپس محلول منعقد گردد مانند آب خاکستر شور مي شود .
هرگاه مزه گس بر اثر افزايش رطوبت و حرارت پخته شود و حرارت کمتر از آن باشد که عمل پختن را به طور کامل انجام دهد، ترشي به وجود مي آيد در صورتي که گوهر ترش عموماً تري است و همچنين گوهر شيرين گرايش به تري دارد اما گوهر تلخي و گسي به خشکي نزديک تر است .
مزه ي گس اگر ضعيف باشد قابض است و اگر شديد باشد فشرنده است .
کار مزه تند تحليل و تقطيع و تعفن است .کنش مزه شور زدودن ، شستن و خشک گردانيدن و ممانعت از تعفن مي باشد .کنش مزه ترش سرگردانيدن و بريدن است .

کنش قابض :

کار قبض غلظت بخشيدن و سخت گردانيدن و باز داشتن است .

کنش چرب:

نرم کردن ،ليزي دادن ، کمي پختن و رسانيدن است .

آميختگي مزه ها :

گاهي دو مزه در يک جسم گرد هم آمده اند ، مثلاً :1 ـ تلخي و قبضي در افشره گياه فيل زهره و چنين مزه اي را بشاعت مي گويند . 2 ـ تلخي و شوري در دارچين ختايي که اين مزه را زعوقت ناميده اند . 3 ـ تندي و شيريني در انگبين پخته .4 ـ تلخي و تندي قبض در بادمجان . 5 ـ تلخي و بي مزگي در کاسني .گاهي اتفاق مي افتد که گرد آمدن دو مزه در يک جسم سبب مي شود که کنش يکي از مزه ها تقويت گردد .گاهي گرد آمدن دو مزه موجب خنثي شدن هر دو مزه مي شود . مثلاً در گردآمدگي ترشي و گسي در غوره ، گسي نمي گذارد ترشي زياد نفوذ کند و سردي برساند .
گاهي قوام ضد کيفيت است مثلاً غلظتي که در ماست چکيده (کسيه اي ) حاصل مي شود و سردي آن را به کمترين حد مي رساند .
گاهي برخي از مزه ها که با مزه ديگري آميزش دارند به مرور زمان خالص مي شوند مانند آب غوره که اگر مدت زيادي بماند مزه گس و مشابه آن که در آن هست به تدريج ته نشين مي شود و تنها ترش مزگي خالص مي ماند .
گاهي مزه اي که خالص است (با مزه ها آميخته نيست ) به مرور زمان با مزه ديگري مي آميزد و ناخالص مي شود . مانند عسل که اگر زياد بماند تلخ و تند مزه مي شود يا مانند افشره ي انگور که به مرور زمان سخت تلخ و تند مي شود و سپس تمايل به تند مزگي پيدا مي کند .

کنش هاي مزه هاي به هم آميخته :

اگر گس و تلخ را به هم آميزند ، کنش آن زدودن همراه با قبض است .
اگر گس و تلخ با هم باشند در چند حالت مفيد هستند :
1 ـ براي شفا بخشيدن زخم هايي که کمي فروهشتگي دارند . 2 ـ براي باز نمودن انسداد عمومي. 3 ـ براي طحال به شرطي که تلخي در اين ترکيب زياد ضعيف نباشد مفيد است .
بطور کلي هرگاه مزه هاي گس وتلخ با هم باشند براي معده وکبد مفيد هستند. مزه تلخ مطلق يا تند مزه خالص هر دو براي احشاء زيان آورند ، اما اگر تلخ همراه قبض باشد براي آن مفيد است ،زيرا تلخي را مي زدايد و قبض قوت درون را نگهداري مي کند .
بطور عموم مزه شيرين که همراه قابض باشد مطلوب احشاء است ، زيرا شيرين قابض هم لذيذ است و هم مقوي و از آنجا که شيرين همراه قبض به حالت اعتدالي مي ماند زبري مري را نافع است .
هر چيزي که مزه گسي خشک کننده يا قبضي خشکي دهنده در آن است اگر همراه آن گسي يا قبضي ، چربي يا بي مزگي يا شيريني يا هر چه مانع گزش است باشد باعث رويش گوشت مي شود .

شناخت دارو به وسيله ي بو :

منشاء هر بويي گرمي ، يا سردي است . ولي در اکثر حالات بوهايي که شايستگي بوييدن يا استنشاق دارند از حرارت بوجود مي آيند .زيرا در اکثر موارد ، علت نزديک شدن بو به قوه ي بويايي گوهري است لطيف و بخاري هرچند ، گاه ممکن است که از طريق استحاله هوا باشد بي آنکه چيزي از شيء بودار تحليل رود ،ولي آنچه که در اکثر موارد صادق است همان صورت اول است .
تمام بوهايي که از آنها احساس سوزش مي شود و يا گرايش به طرف شيريني دارند از گرما منشاء گرفته اند و هر نوع بويي که ترش احساس مي شود يا بوي نا(کفک )مي دهد سرد است .
بوهاي خوش (عطري )اکثراً گرم مزاجند مگر آنهايي که رطوبتي همراه دارند و آرامشي براي روح و نفس در بر دارند مانند :کافور و نيلوفر . در جسم اين گونه از مواد بوييدني ، گوهر سردي بخش موجود است که همراه بو به مغز راه مي يابد .هر چه خوش بو است گرم است و همچنين هر نوع از افاويه گرم مزاجند و اين گرم مزاجي است که مايه ي سردرد مي شود .

شناخت مزاج دارو به وسيله ي رنگ :

در زمينه ي رنگها قاعده اي هست که در اکثر حالات مي توان از آن استفاده کرد و مزاج دارو را حدس زد .در نوعي از داروي معيني که داراي رنگ هاي مختلفي است ابتدا بايد مزاج آن را در نظر گرفت .اگر مزاج آن سرد است هر آنچه از آن نوع دارو ،رنگش به سفيدي مي زند ، سردترين است و
هرآنچه به سرخي يا سياهي تمايل دارد کمتر سرد است ، اما اگر مزاج نوع دارو گرم است بايد بر عکس قياس کرد .

شناسايي اعمال داروهاي ساده :

کنش و اثربخشي داروها بر سه وجه مي باشد که عبارتند از:اثرات عمومي ، اثرات جزيي و کنش هايي که جزيي هستند و به کنش هاي عمومي شباهت دارند .
اثرات عمومي از قبيل گرمي دادن ،سرد کردن،جذب ،دفع ، بهم آوردن دهانه هاي زخم ،بوجود آوردن زخم و از اين قبيل .
اثرات جزيي مانند اثرات درماني داروهايي که در معالجه سرطان و بواسير و يرقان و اين قبيل بيماري ها مفيد هستند .
اثرهايي که جزيي به حساب مي آيند و شباهت به کنش هاي (اثرات ) عمومي دارند از اين قبيل است :اسهال آوردن ، جاري کردن ادرار و حالاتي که شبيه به آنهاست .
دارو در چنين مواقعي با اينکه بر اندام و يا دستگاه ويژه اي اثر مي گذارد و مربوط به کل تن آدمي نيست ، باز بايد شبيه تأثيرات کلي تلقي شود .زيرا نفع و زيان آن مربوط به همه اندام هاست و سراسر بدن از آنها تأثير پذير است و تأثير از خود آنهاست و عرضي در کار نيست .

اثرات عمومي و اثرات شبه عمومي :

اثرات عمومي به دو درجه اوليه و ثانويه تقسيم مي شوند .
اثرات عمومي اوليه اثرات چهارگانه اصلي هستند که عبارتند از سرد کردن ، گرمي دادن ، تر نمودن و خشکانيدن .
اثرهايي که ثانوي هستند به دو گروه تقسيم مي شوند :
گروه اول همان اثرات چهارگانه نامبرده و ليکن برآورد و مقايسه در زيادي و کمي آنها است .از قبيل سوختن ، گنديدن ، يخ بستن و ميان تهي شدن که اين حالات نيز از گرمي دادن و سرد گردانيدن سر مي زنند ، ولي گرمي و سردي آنها از راه برآورد و قياس کمي و بيشي است .
گروه دوم ، اثراتي که با اين کنش ها مغايرت دارند ،وليکن از اين کنش ها پديد مي آيند مانند :ختم ، خدر ، الزاق ، تفتيح ، تغريه و از اين قبيل .
اثرات شبه عمومي از قبيل اسهال ، ادرار و پيدايش عرق اندام و نظير آنها هستند .

صفات داروها :

داروها خود به خود داراي صفاتي هستند که برخي از اين صفات همان کيفيات چهارگانه شناخته شده (گرمي ، سردي ، تري ، خشکي ) است .
برخي از اين صفات نيز عبارت از بو ورنگ است و عده اي نيز صفت هاي مغايرند که مي توان در بين آنها از لطافت ، غلظت ، لزج بودن(چسبندگي )،شکنندگي ،جمود،سيلان ،لعابي بودن ،چرب بودن، خشکي دهنده ، سبکي و سنگيني نام برد.
1 ـ داروي لطيف عبارت از دارويي است که هرگاه به وسيله ي نيروي طبيعي جسم ما تأثير پذيرفت ،به اجزاي بسيار ريز تقسيم مي شود و در بدن پخش مي گردد .مانند زعفران و دارچين .چنين دارويي در
همه حالات بسيار مفيد است ،حتي خشکانيدن بوسيله ي آن حتي اگر هيچ گزندگي از آن حس نشود با اثر داروي بسيار سوزناک و قوي برابر است .
2 ـ منظور از داروي غليظ آن نوع دارو است که نمي تواند کار داروي لطيف را انجام بدهد ، مانند کدو و گچ .
3 ـ منظور از داروي لزج (چسبنده )دارويي است که هرگاه گرماي غريزي جسم بر آن دارو تأثير بگذارد و کنش يا نيروي آن را بکار گيرد براي هرنوع کش آمدن آمادگي دارد و هر قدر کش داده شود از هم نمي گسلد . چنين دارويي اگر از دو طرف به دو جسم که به حرکت در آمده اند و در حال دور شدن از هم هستند بچسبد ،حرکت آنها را به تعويق نمي اندازد و هر دو جسم با او حرکت مي کنند و گسستگي در ميان رخ نخواهد داد مانند عسل
4 ـ مقصود از داروي شکننده دارويي است جامد و خشک و به کمترين فشاري که بر او وارد مي آيد ريز ريز مي شود مانند الواي خوب (صبر )
5 ـ منظور از داروي جامد دارويي است که مي توان اجزاي آن را به حرکت در آورد و وضع آن را تغيير داد ، ليکن در حال حاضر به واسطه ي عامل بسيار سرد بر وضع خود باقي مانده است ، مانند شمع .چنين دارويي مي تواند به شکل روان در آيد ولي جامد به نظر مي آيد .
6 ـ مراد از داروي مايع (سائل )دارويي است که اگر آن را در چيزي سخت قرار دهيم شکل و وضع خود را از دست مي دهد و قسمت هاي بالايي آن از هر طرف که راه داشته باشند پايين گرا مي شوند .داروهاي مايع از نوع داروهاي سائل هستند .
7 ـ دارويي را لعابي مي ناميم که اگر آن را در آب فرو بريم يا در مايعي قرار دهيم اجزايي از آن جدا مي شود و با رطوبت همجوارش مي آميزد و بر اثر اين آميزش نوعي چسبندگي به بار مي آيد مانند :اسفرزه و ختمي .
دانه هاي لعاب دار به وسيله ي ليز دادن اسهال ايجاد مي کنند ، اگر اين دانه ها برشته شوند خاصيت لعاب دهندگي آنها پوشيده مي شود و شکم رابند مي آورد. 8 ـ ماده روغني دارويي است که در گوهرش مقداري روغن موجود است مانند حبوب (دانه ).
9 ـ منظور ازخشک شدن آن نوع دارو است که اثر مزاج خاکي در آن فراوان و به خشکي انجاميده است .
هرگاه آب يا رطوبت هاي جاري به وي برسند آنها را در خود فرو مي برد و رطوبت از سوراخ هاي بسيار ريز و پنهاني آن مي گذرد ولي ديده نمي شود مانند آهک زنده .
10 و 11 ـ سبک و سنگين بودن که نيازي به تعريف ندارد و برهرکس آشکار است.
داروها از نظر کنش چهارده تا هستند که عبارتند از :
گروه اول :شامل گرم کننده ،لطيف کننده ، گدازنده ، جنباننده ، زبري دهنده ، بازکننده ،سستي آور ، پزنده (رساننده )، کشنده (جاذب )، برنده يا تکه تکه کننده (مقطع )، بادشکن سرخ کننده (محمر )،خارنده (محکک )، قرحه آور ،خورنده ،سوزنده ، سوزش دهنده (لاذع )، خرد کننده ، متعفن کننده ، داغ گذار (کاوي )و پوست کن .
گروه دوم :سرد کننده ،توان بخش ، بازدارنده ، غليظ کننده ، فاصله دهنده و مخدر را شامل است .
گروه سوم :مرطوب کننده ،شوينده ،رساننده زخم ، لغزش دهنده و هموار کننده (مملس ).
گروه چهارم :خشکاننده ، فشرنده ، گيرنده ، بندآورنده ، پوشنده ، دمل آور ، روياننده گوشت و مهرگذار (خاتم ).
برخي ديگر از داروها هستند که ضعف آنها بر حسب اثرات آنهاست . اين قسم داروها عبارتند از :داروهاي کشنده ، زهر ، پادزهر ، مسهل ، داروهاي ادرار دهنده ، عرق آور .
1 ـ داروي لطافت بخش (ملطف ):دارويي است که بوسيله حرارتي معتدل خلط را رقيق تر از آنچه هست مي نمايد .مثل :زوفا ، پونه کوهي (حاشا )و بابونه .
2 ـ داروي تحليل برنده (محلل ):دارويي است که خلط را تبخير مي نمايد و آن را از جاي خود بر مي کند و اجزاء آن را جدا مي سازد و بيرون مي اندازد و در اثر تداوم اثر با نيروي گرم خويش خلط را به کلي نابود مي سازد مثل :خايه سگ آبي .
3 ـ داروي زداينده (جالي ):دارويي را گويند که رطوبت هاي چسبنده بند آمده را از دهانه سوراخ ريز سطح اندام به حرکت در مي آورد و دور مي کند مثل :عسل آب (ماء العسل ) .
هرداروي جنباننده بواسطه ي خاصيتي که دارد ملين مزاج است ،هرچند که قوت اسهال دادن در آن نباشد .
هر تلخ مزه اي حتماً زداينده است .
4 ـ داروي زبري بخش (مخشن ):دارويي را گويند که سطح اندام را ناهموار مي نمايد .برخي را بلندتر و بعضي را پست تر مي کند .چنين دارويي از سه حالت خارج نيست(به سه شکل اين کار را انجام مي دهد): الف ـ يا گوهرش متراکم است و بسيار قابض .
ب ـ يا گوهرش لطيف است ولي بسيار تند مزه که برندگي دارد و همواري را از بين مي برد .
ج ـ يا اينکه اندامي که بر اثر دارو زبر مي شود سطح آن در اصل زبر بوده ، رطوبتي چسبنده بر آن روي آورده و به طور عرضي هموار گشته است ، داروي زبر کننده آن رطوبت چسبنده را که بيگانه عرضي است از بين مي برد و اندام به حالت اصلي خويش باز مي گردد که حالت اصلي زبري و ناهمواري اجزاء بوده است .
از داروي زبري بخش اسپرک (اکليل الملک )را نام مي بريم . اين دارو بيشتر به استخوان و غضروف زبري مي دهد و تأثير آن در زبر کنندگي پوست کم است .
5 ـ داروي باز کننده (مفتح ):دارويي است که ماده داخل تجويف منفذها را به بيرون دفع مي نمايد و کاري مي کند که مجراها باز باشند و بند نيايند .
داروي باز کننده قوي تر از داروي زداينده (جالي )است .يکي از داروهاي باز کننده کرفس است .دارويي که اين کار را انجام مي دهد يکي از سه حالت را دارد :يا لطيف و محلل است .يا لطيف و شستشو دهنده است (غسال ).يا لطيف و برنده است (مقطع ).
هرچند تند مزه است ، هر چه تلخ است و هر آنچه لطيف و سيال مي باشد به شرطي که گرايش به گرمي داشته باشد و يا معتدل باشد ، همه بازکننده هستند و هرچه لطيف و ترش مزه است نيز بازکننده است .
6 ـ داروي سست کننده (مرخي ):دارويي را سست کننده نامند که بوسيله ي حرارت و رطوبتي که دارد قوام اندام هايي را که داراي سوراخ هاي زير و متراکم هستند نرم تر بنمايد و در نتيجه اين نرم شدن سوراخ ها وسعت بيشتر پيدا کنند و مواد قابل دفع آسان تر دفع شوند .از داروهاي سست کننده ضماد شبت و تخم کتان را نام مي بريم .
7 ـ داروي رساننده (منضج ):دارويي را رساننده نامند که گرمي معتدل دارد همراه با قوه قبض که خلط را حبس مي کند تا پخته شود . گرمي اش به حدي زياد نيست که خلط را به شدت تحليل
برد و در نتيجه ترش از خشک جدا شود :اگر به آن حد گرم گردد پخته شدن به سوختن تبديل مي گردد .
8 ـ داروي هاضم :دارويي است که در هضم غذا کمک مي نمايد .
9 ـ داروي بادشکن :دارويي است که بوسيله ي گرمي و خشکانيدن بادي را که در جايي از اندام ها جمع آمده است رقيق و هوايي گرداند تا بر اثر اين تغيير به خارج راه يابد مانند :تخم اسپند .
10 ـ داروي پاره کننده (مقطع ):دارويي را گويند که بر اثر لطافت خود به ميان سطح اندام و خلط چسبنده مي خزد و اندام را از خلط مي رهاند .خلط بواسطه ي اثر دارو تکه تکه مي شود و به اجزاي مختلف الحجم در مي آيد و آنگاه از جاي خويش برکنده مي شود و خارج مي گردد .مانند :خردل و سکنجبين .
11 ـ داروي کشنده (جاذب ):دارويي که بر اثر لطافت و حرارت رطوبت ها را به طرف خود مي کشد مانند :خايه سگ آبي ،آن را جاذب مي نامند .
دارويي که نيروي کشش آن زياد باشد ،اگر آن را پس از پالايش ضماد کنند براي عرق النساء و درد مفاصل داخلي بسيار خوب است و همچنين بوسيله ي ضماد چنين دارويي مي توان خار و پيکان هاي ريز استخواني را از قرارگاه آن بيرون آورد .
12-داروي سوزش دهنده (لادغ ):دارويي را گويند که لطيف و بسيار نفوذ کننده است وبوسيله ي تفرق ،پيوسته را به قطعات بسيارکوچک در مي آورد .
اين قطعات جدا شده به حدي نزديک به هم مي مانند که نمي توان يکي را جدا از ديگران حس کرد و مثل اين است که همه با هم در يک جاي جمعند ،ضماد خردل با سرکه و سرکه به تنهايي نمونه داروهاي سوزنده هستند .
13 ـ داروي سرخ کننده (محمر):دارويي است که هر وقت به يکي از اين اندام ها مي رسد آن را گرمي زياد مي بخشد .
بر اثر گرم شدن خون به سوي آن جذب مي شود و به سطح آن روي مي آورد و اندام سرخ رنگ مي گردد .خردل ،انجير، پونه ، کرويا (قردحانا )از اين گروه هستند .کنش داروهاي سرخ کننده به کنش داغ کنندگي نزديک است .
14 ـ داروي خارنده (محکک ):دارويي است که خلط هاي سوزناک و خارش دهنده را بوسيله ي کشش و گرمي به سوي مسامات مي کشاند .چنين دارويي تا اين اندازه فعال نيست که قرحه بوجود بياورد .شايد خارشي که بوجود مي آيد از خارهاي کرکي سخت و ريز باشند که محسوس نيستند مثل گياه کبيکه .
15 ـ داروي قرحه آور(مقرح ):دارويي است که رطوبت هاي واقع در ميان اجزاي پوست را تحليل مي برد و ماده ناپسند را که مايه قرحه (دمل چرکين )مي شود به سوي پوست مي آورد.داروي قرحه آوررا مقرح مي نامند مثل گياه بلادر (آکاژو ).
16 ـ داروي سوزنده (محرق):دارويي را گويند که قسمت لطيف خلط ها را از بين مي برد و تنها خاکستر آنها را باقي مي گذارد مثل:شبرم .
17ـ داروي خورنده (اکال ):دارويي است که با عمل تحليل بردن و ايجاد قرحه از گوهر گوشت مي کاهد.مثل زنجار .
18 ـ داروي خرد کننده (مفتت ):دارويي است که در برخورد با خلط سفت و سخت آن را به چندين پارچه ريز در مي آورد مثل :حجر اليهود که سنگ مثانه يا کليه را خرد و له مي کند .
19 ـ داروي معفن (گنداننده ):دارويي است که بتواند مزاج اندام يا مزاج روحي را که به سوي اندام مي آيد فاسد نمايد و بوسيله ي تحليل رطوبت مزاج اندام را چنان به تباهي بکشاند که براي تبديل شدن به جزيي از اندام بکارنيايد .
داروي معفن نه مي سوزاند و نه مي خورد بلکه رطوبتي تباه که حرارتي بيگانه در آن است در اندام باقي مي گذارد، درنتيجه عفونت روي مي دهد .زرنيخ و تافسيا (صمغ سداب کوهي )و نظاير آنها از اين گروه هستند .
20 ـ داروي داغ گذار (کاوي ):دارويي را گويند که پوست را مي سوزاند و خشک مي گرداند .پوست از اثر آن چنان سفت مي شود که گويي سوختگي ناشي از آتش است .آنگاه گوهر پوست راه را بر خلط سيال مي بندد تا نتواند بيرون بيايد .اين جاي داغ و سوختگي بر پوست را خشک ريشه مي نامند .
چنين دارويي را براي بند آمدن نزيف شرايين (خونريزي شرايين )و حالات مشابه آن بکار مي برند مثل زاج و زاج زرد (قلقطار ).
21ـداروي پوست کن (قاشر ):دارويي است که اجزاي فاسد پوست را مي زدايد و در معالجه بهق و کلف و غيره بکار مي رود .مثل :قسط و راوند ( ريواس )
22 ـ داروهاي سرد کننده (مبرد ):داروهاي سرد کننده که معروف است .
23 ـ داروهاي توان بخش (مقوي ):داروهايي هستند که شکل و مزاج اندام را از آسيب نگهداري مي کنند و نمي گذارند مواد زائد بر آن اثر بگذارند .
چنين داروهايي يا خاصيتي در خودشان دارند .مثل :گل مختوم و ترياق و يا اين اثر بخشي از اعتدال مزاج آن دارو است که گرم تر را سرد و سردتر را گرم مي نمايند .جالينوس اين اعتدال را در روغن گل محمدي مي بيند .
24 ـ داروي بازدارنده (رادع ):بازدارنده ضد جذب کننده است و عبارت از دارويي سرد است که اندام را سردي مي بخشد و درنتيجه ي اين سردي تراکم در اندام بوجود مي آيد و سوراخ هاي ريز اندام تنگ مي شوند و حرارت جذب کننده اش کاهش مي يابد و مايعي که به سوي آن در جريان است بند مي آيد يا منعقد مي شود و به اندام نمي رسد و اندام آن را نمي پذيرد مثل تاجريزي که در معالجه دمل ها استعمال مي شود .
25 ـ داروهاي غليظ کننده (مغلظ ):مقابل رقيق کننده است و داروهايي هستند که قوام رطوبت را از آنچه هست غليظ تر مي گرداند و اين يا بوسيله ي خاصيت منجمد کنندگي يا منعقد کنندگي يا مخلوط شدن صورت مي گيرد .
26 ـ داروي مفحج (فاصله انداز ):داروهايي هستند که ضد هاضم و رساننده (پزنده )باشند ، بوسيله ي سرد مزاجي که دارند گرماي غريزي و حرارت بيگانه را در غذا خنثي مي سازند .غذا نه هضم مي شود و نه به پختگي مي رسد .
27 ـ داروي تخدير کننده (مخدر ):دارويي است که بسيار سرد مزاج است و به حدي اندام را سرد مي کند که گوهر روح حامل نيرو ،حس و حرکت در مزاج آن اندام سرد مي گردد ،گوهرش غليظ مي شود و قواي نفساني تأثير پذير نخواهد ماند ،مثل افيون و بنگ .
28 ـ داروهاي مرطوب کننده :معروف است .
29 ـ داروهاي بادزا (منفج ):دارويي است که در گوهرش رطوبتي بيگانه و غليظ موجود است و هرگاه گرماي غريزي در آن بکار بيفتد آن رطوبت به زودي از بين نمي رود و به گاز تبديل مي شود .مانند :لوبيا .هر آنچه بادزا است سردرد مي آورد و براي چشم زيان دارد .ليکن برخي از داروهاي بادزا اعم از دارو يا غذا رطوبتشان در مرحله هضم اول باد مي شود و در معده و روده ها جاي مي گيرد .
30 ـ داروي شوينده (غسال ):دارويي است که مي زدايد ، اما اين زدودن از نيروي مؤثري نيست که در او موجود است بلکه از نيرويي است که از نيروي مؤثر ديگر تأثيرپذير است و حرکت آن را ياري مي کند .مثل :ماء الشعير و آب زلال .
31 ـ داروي چرک آور :دارويي است مرطوب که با رطوبت قرحه مي آميزد و چرک و رطوبت قرحه را فزوني مي دهد و مانع خشکيدن و بهم آمدن زخم مي شود .
32 ـ داروي لغزنده (مزلق ):وقتي جسمي در مجرايي گير کرده است و نمي تواند بيرون بيايد ، دارويي است مرطوب که مي تواند جسمي را که در مجرا گير کرده است برکند .اين دارو با اجزاي آن مي آميزد و بر اثر اين آميزش اجزاي آن نرم مي شود و براي جريان يافتن در مجرا آمادگي پيدا مي کند و با سنگيني طبيعي که دارد يا بوسيله ي نيروي دافعه به حرکت مي افتد . گويند آلو که اسهال مي آورد از لغزاننده هاست .
33 ـ داروي هموار کننده (مملس ):دارويي را هموار کننده گويند که بر سطح اندامي زبر مي گسترد و زبري را مي پوشاند ، يا رطوبتي به سوي سطح زبر روان مي سازد و زبري را مي پوشاند .
34 ـ داروي خشکاننده :دارويي را که لطيف و گدازنده است و رطوبت ها را از بين مي برد خشکاننده مي گويند .
35 ـ داروي گيرنده (قابض ):دارويي است که حرکات اجزاي اندام را به گرد هم آيي وا مي دارد تا در جاي خود متراکم شوند و مجراها بند آيند .
36 ـ داروي فشرنده (عاصر ):دارويي است که اجزاي اندام را چنان جمع مي آورد و مي گيرد که رطوبت هاي رقيق آن تحت فشار قرار مي گيرند و ناگزير مي شوند .
37 ـ داروي بندآورنده (مسدد ):دارويي است خشک و از خشکي و تراکمي که دارد يا از آنجا که پوشنده است در مجراها (منفذها )متوقف مي شود و موجب بند آمدن مي گردد . 38 ـ داروي پوشاننده (مغزي ):دارويي را گويند که خشک است و کمي رطوبت لزج در آن هست و به دهانه مي چسبد و بند مي آورد و در نتيجه سيلان باز مي ايستد .
هر چه لزج و سيال و لغزاننده باشد و به گرمي نزديک شود پوشاننده و بند آورده و متوقف کننده مي شود .
39 ـ داروي به هم آورنده (مدمل ):دارويي است که رطوبت ميان هر دو طرف زخم را غلظت بخشد و آن را خشک نمايد تا به حالتي درآيد که براي پوشيدن و به هم چسبيدن آماده شود و به اين ترتيب هر دو طرف زخم را به هم آورد .مثل خون سياوشان و صبر زرد .
40 ـ داروي روياننده گوشت :اين نوع دارو مزاج خوني را تعديل مي کند که بر زخم وارد مي آيد و خون را منعقد مي کند و سرانجام آن را تبديل به گوشت مي سازد .
41 ـ داروي مهر گذار (خاتم ):مهرگذار يا پايان بخش دارويي است که سطح زخم را مي خشکاند و موجب بوجود آمدن خشک ريشه مي شود که زخم را تا رويش پوست طبيعي از آسيب نگه مي دارد .
هر دارويي که به اعتدال بخشکاند و پوست را به اعتدال بروياند و سوزش نداشته باشد از داروهاي مهرگذار به شمار مي آيد .
42 ـ داروي کشنده (قاتل ):عبارت از دارويي است که مزاج را به افراطي تباه سازد .مانند :شبرم و افيون .
43 ـ سم :دارويي را سم (زهر )مي ناميم که نه تنها بواسطه ي ضديت کشنده است بلکه با خاصيتي که در خود آن موجود است سبب مرگ مي شود مانند بيش .
44 ـ ترياق و پادزهر:دارويي است که تندرستي و نيروي روح را نگه مي دارند تا بتواند زيان سم را از خود دفع نمايد گو اينکه پادزهر مصنوعي را ترياق مي نامند و واژه پادزهر به داروهاي پادزهري ساده اطلاق مي شود که طبيعي و غيرصنعتي هستند و شايد نباتات شايستگي اسم ترياق را بيش از مصنوعات داشته باشند و احتمال اين هم هست که بسيار تفاوت ميان اين دو اسم نباشد .
45 ـ داروهاي اسهال آور ، عرق آور ، ادرار آور (مسهل ،معرق ، مدر) :اين داروها را همه مي شناسند .

تأثير عوامل خارجي بر دارو :

در بعضي از حالات که به وسيله ي صفت بر داروها عارض مي شود حکم داروها نيز تغيير مي يابد و ويژگي هاي اوليه آنها دگرگون مي شود ، مثلاً پختن ، کوبيدن ، آتش زدن ، شستن ، يخ بستن از سرما و
مجاورت دارويي با داروي ديگر شايد دارو را ازحالي به حالي دگرگون سازد. گاهي آميختن دارويي با دارويي ديگر خصايص اوليه دارو را تغيير مي دهد. ـ پختن دارو :
دارويي که جرم آن متراکم و غليظ است و تا بسيار جوشانده نشود اثر نمي بخشد مثل :ريشه کبر ، زراوند ، زرنباد و شبيه آنها .
دارويي که در حالت اعتدال (ميان غليظ و رقيق )است بايد به حالت اعتدال جوشيده شود چه اگر بسيار بجوشد از تأثير مي افتد مانند داروهاي مدر ، استخودوس و مانند آنها .
دارويي که رقيق تر از حالت اعتدال است و کمترين جوشيدن براي آن کافي است اگر بيشتر از يک غل بجوشد تأثير دارويي را از دست مي دهد .مانند افتيمون (سس صغير ).

کوبيدن دارو :

برخي از داروها بعد از کوبيده شدن اثري ندارند مانند گياه محموده (سقمونيا )،پس بايد با کمال نرمش و آهستگي و تأني کوبيد و نبايد بر آن فشار زياد آورد تا بر اثر کوبيدن چنان گرمايي حاصل شود که نيروي آنها را تباه گرداند .
انگم (صمغ ها )غالباً اين حالت را دارند و بر اثر کوبيده شدن تأثير خود را از دست مي دهند ،اگر آنها را در آب حل کنند بهتر از آن است که بکوبند . هر دارويي اگر زياد کوبيده شود بي اثر مي شود .

سوزاندن دارو :

برخي از داروها را بايد سوزاند تا از تأثيرش کاسته شود و برخي را به اين منظور بايد سوزاند تا تأثيرش بيشتر گردد .
کليه ي داروهاي تندي (حاد )که داراي گوهر لطيف يا معتدل هستند بر اثر سوختن گوهر آتشي که در بردارند تحليل مي رود و مي کاهد و از اين رو گرمي و تندي آنها هم رو به کاهش مي رود مانند زاج ها و زاج زرد .
داروهايي که داراي گوهر متراکم و نه تند هستند و نه گرم بر اثر سوختن نيروي تند مي يابند مانند :آهک .
آهک سنگي بوده است که حدتي (تندي )نداشته است و بعد از آن که به آتش کشيده شده است تندي را کسب کرده است .
بطور کلي هدف از سوزاندن دارو يکي از حالات پنج گانه زير است :
الف ـ از حدت دارو بکاهيم مانند زاج و زاج زرد .
ب ـ دارو حدت يابد مانند حالت آهک .
ج ـ دارويي که گوهرش متراکم است و مي خواهيم لطيف شود مانند :خرچنگ و شاخ گوزن که مي سوزانند .
د ـ براي کوبيده شدن (خرد شدن )آمادگي پيدا کند مانند :ابريشم . ابريشم را براي تقويت قلب مي سوزانند ،ليکن اگر آن را با قيچي ريزريز کنند بهتر و تأثيرش از سوخته آن بيشتر است .اما با قيچي بريدن به اندازه اي که لازم است ريزريز شود دشوار است و ناگزير آن را به آتش مي کشند .
هـ براي اينکه از تباهي گوهرش اثري نماند مانند :کژدم که آن را براي معالجه سنگ مثانه مي سوزانند .

شستن دارو :

هر دارويي که مقداري از گوهر تند لطيف با آن آميخته باشد مي توان بوسيله ي شستن آن تندي را از آن پاک کرد و گوهرش را تعديل نمود .تعديل دارو بوسيله ي شستن در سه حالت بکار مي آيد :
1 ـ وقتي دارو بيش از حد لازم گرم است ، بوسيله ي شستن رو به سردي مي آورد و اعتدال مي يابد .آن بخش دارو که مزاج خاکي دارد وقتي به آتش کشيده مي شود گرمي را از آتش دريافت مي دارد .عمل شستن آن را از گرمي اکتسابي مي رهاند .آهک شسته همين حال را دارد که اثر سوختن آن از بين مي رود و معتدل مي گردد .

منجمد کردن دارو :

هردارويي که داراي گوهر سرد است در حالت انجماد نيروي لطيف را از دست مي دهد و سردي آن افزايش مي يابد .

= مجاورت دارو با داروي ديگر :

داروها گاهي بر اثر همنشيني و مجاورت کنش ويژه خود را تغيير مي دهند .
داروي سرد از همسايه گرم ،گرمي کسب مي کند و داروي گرم از همنشيني سرد به سردي مي گرايد .
بسياري از داروهاي سرد مزاج را که در کنار انکثره (حلتيت )، شبرم ، جندبيدستر و مشک قرار دهند به گرمي مزاجي روي مي آورند و گرمي مي بخشند .
بسياري از داروهاي گرم را اگر در مجاورت کافور و صندل که سرد هستند بگذارند به سردي مي گرايند و سردي رسان مي شوند .
پس بايد دانسته شود که همنشيني اثر مي بخشد و نبايد داروهاي مختلف در کنار هم نهاده شوند و از يکديگر تأثير بپذيرند .

آميزش داروها :

در آميزش داروها با هم ممکن است يکي از حالات زير ايجاد شود :
1 ـ اثرات دارويي با آميختن بيشتر گردد .
2 ـ داروها بر اثر آميزش اثر خود را از دست بدهند .
3 ـ براثر اين آميخته شدن ، خطرات دارو از بين برود و مفيد واقع شود .
حالت اول :برخي از داروها داراي نيروي اسهالي هستند و ليکن بدون کمک از غير نمي توانند کار را يکسره کنند . سپس به کمکي نيازمند هستند تا قوت لازم را بيابند .مثال :
گياه تربُد مسهل است ولي به آن اندازه که براي اسهال شديد بکار آيد .اگر فلفل و داروهاي لطيف همراه تربد باشند در عمل تحليل بردن به آن کمک مي کنند و اسهال سريع تر صورت مي گيرد .
حالت دوم :دو نوع از دارو که هر دو يک اثر مي بخشند ، ليکن اثر آنها بوسيله ي دو نيروي متضاد يا شبيه متضاد است و اگر اين دو نوع دارو با هم باشند چنانچه يکي از آن دو زودتر برسد اثر خود را نشان مي دهد و اگر هيچ کدام از ديگري پيشي نگيرد و با هم به مقصد برسند مانع کار يکديگر مي شوند و هيچ کاري انجام نمي دهند .مثال :
هليله و بنفشه اين حالت را دارند .
بنفشه نرمي بخش است و هليله از راه فشردن و متراکم کردن اثر مسهلي دارد ، اگر هر دو با هم در يک آن بر ماده وارد آيند اثري نخواهند بخشيد و اگر هليله قبلاً بيايد و بعد از آن بنفشه سر برسد يکي از آنها بي کار مي ماند و چنانچه بنفشه اول بيايد و نرمش دهد و بعد هليله سر برسد و فشار آورد اثر قوي تر مي گردد .
حالت سوم :صبر و کتيرا و مقل را براي اين حالت مثال مي آوريم :
صبر مسهل است و معده را مي پالايد ولي خراشنده است و دهانه رگ ها را باز مي نمايد .کتيرا پوشاننده (چسبنده ) است .مقل قابض است .
هرگاه صبر را به روان کردن کار دفع استعمال مي کنيم آن را با کتيرا و مقل مي آميزيم .
در اين صورت صبر اسهال مي دهد .کتيرا آنچه را که صبر تراشيد ، پر مي نمايد (مي پوشاند )و مقل دهانه رگ ها را تقويت مي کند و کار به سلامت به انجام مي رسد .

چيدن داروها و نگهداري آنها :

گروهي از داروها معدني و برخي گياهي هستند . دسته اي نيز از جانوران بدست مي آيند .

داروهاي معدني :

در گزينش داروهاي معدني شرط هايي مورد نظر هستند به قرار زير :
1 ـ داروها از معدني استخراج شده باشند که فراورده هايش به خوبي مشهور باشند مانند زاج سبز (قبرسي )زاج کرماني و مشابه آنها .
2 ـ داروي معدني بايد صاف و بي آلايش و دور از هر آميزه بيگانه اي باشد .
3 ـ بايد مواد برچيده به عنوان دارو ،گوهر تمام عيار باشد و رنگ و مزه ويژه آن بدون کاستي و درست باشد .

داروهاي گياهي :

داروهاي گياهي به چند نوع هستند به قرار زير :
برگ ،گياه ،تخم گياه ،ريشه و ساقه و شاخه گياه ، گل و شکوفه گياه ، ميوه گياه و گاهي نيز تمام گياه مورد استفاده قرار مي گيرد .
ـ چيدن و نگهداري برگ ها :گياه بايد به حجم نهايي خود رسيده باشد تا برگ نيز به مرحله ي نهايي نمو رسيده باشد و بايد قبل از آن که برگ تغيير رنگ بدهد يا بشکند و يا پژمرده شود و به زمين بيفتد آن را چيد .
ـ چيدن تخم دارويي گياهان :تخم گياه را بايد هنگامي چيد که کاملاً سفت شده باشد و اثري از رطوبت و نارسيدگي در آن نمانده باشد .
ـ چيدن ريشه گياهان :ريشه گياه را هنگامي به منظور دارويي بايد بچينند که گياه در شرف برگ ريزي است .
ـ چيدن شاخه و ساقه :زمان چيدن شاخه و ساقه گياه دارويي وقتي است که گياه کاملاً نمو يافته و رسيده است و هنوز پژمردگي به آن راه نيافته است .
ـ چيدن شکوفه ها :شکوفه را بايد بعد از باز شدن کامل و قبل از پژمردن و افتادن چيد .
ـ چيدن ميوه گياهان :ميوه گياه را بايد تمام رسيده از درخت يا گياه چيد و چيدن آن قبل از هنگامي باشد که آماده ريختن و افتادن است .
ـ چيدن گياه کامل :گياه بايد هنوز شاداب باشد ، تخم آن رسيده باشد ، ساقه ي آن کمتر ترنجيده و شاخه آن کمتر پژمرده باشد . تخم آن پرمغزتر و چاق تر و ميوه اش پرمايه و سنگين تر باشد . ميوه
حجيم و بي مايه و پژمرده چندان ارزشي ندارد ، اما اگر بزرگ و پرمايه باشد از کوچکترش مفيدتر است .
چيدن گياه داروي در هواي صاف و آفتابي بهتر از آن است که در هواي مرطوب و باراني و بعد از باران بچينند .گياهان بياباني (وحشي )هر چند غالباً از گياهان کاشته شده (زراعتي )کم حجم تر هستند ليکن بهتر از آنها مي باشند .در اين مورد گياهان کوهستاني با ارزش تر از گياهان جلگه اي هستند .هرگياهي که در وقت و موقع خود چيده شود بهتر از آن است که قبل يا بعد از وقت چيده اند .
شرايطي که ذکر شد در اکثر حالات مطابقت دارد و بايد مراعات شود . هرقدر رنگ گياه سيرتر و مزه اي آشکارتر و بوي آن قوي تر باشد نشانه خوبي آن است .
از تأثير گياه خشک شده بعد از سه سال کاسته مي شود به استثناء چند گياه از قبيل دو نوع خربق سياه و سفيد .
ـ انگم و شيره ها :شيره و انگم (صمغ )گياهان را به منظور استفاده دارويي بايد بعد از منعقد شدن و قبل از آن که آنقدر خشک شود که به آساني خرد شود چيد .اکثر انگم ها به ويژه افربيون بيشتر از سه سال تأثير نمي بخشد .
بهترين نوع انگم ها آن است که مدت بيشتري پايدار و اثر بخش بماند .اگر انگم تازه و نيرومند در دسترس باشد بهتر است ،اما اگر چنين انگمي پيدا نشود مي توان کهنه آن را که در اثر بخشي تا حدي ناتوان شده است به جاي آن بکار برد و مقدار آن را بيشتر کرد .

داروهاي حيواني :

تهيه عناصر درماني از حيوانات شرط هايي دارد به قرار زير :
حيوان بايد جوان باشد ،در فصل بهار مورد استفاده قرار گيرد و صحيح و سالم و تمام اعضايش کامل باشد .
بايد ماده دارويي را بعد از سر بريدن حيوان از آن جدا کرد و حيواني که بر اثر بيماري مرده است نبايد مورد استفاده قرار گيرد .
منبع:کتاب گياه درماني